آرزو محمدزاده ۳۰ تیر ۱۳۹۹ دلنوشته

ردپای شب‌هایی که هیچ وقت صبح نشد…

ردپای شب‌هایی که هیچ وقت صبح نشد...
بعضی شب‌ها هست که صبح نمیشه
من قبول دارم که دیدن هر روزه طلوع خورشید یکی از بزرگترین نعمت‌هایی هست که خدا به انسان عطا کرده، 😍
واقعا نعمته اینکه هر شبت صبح بشه و بتونی بازم این زیبایی‌هارو ببینی
اینکه بتونی نفس بکشی و راه بری
بتونی با تمام قوا بین این مردم خوب و بد که هزار تا خنجر بهت میزنن و واسه یه ثانیه بیشتر و بهتر زندگی کردن از تو قید انصاف و انسانیت رو زدن دووم بیاری، و با این شرایط هنوز هم درون تو حس‌های قشنگی باشه که بتونی بهشون تکیه کنی..😌
صبح شدن،طلوع و غروب آفتاب، قهر و آشتی یه گل و.. همه اینا قشنگن به شرطی که نایی واسه لذت بردن از اینها باشه..
نایی برامون گذاشته باشن…
بنظرم من گاهی بعضی شب‌ها اصلا صبح نمیشن😒
اصلا هستن که صبح نشن
هر چی تمرکز می‌کنی بخوابی
فکر بد نکنی
کتاب بخونی
تو اینترنت بچرخی
هیچ فایده‌ای نداره
همه ما از این شب‌ها داشتیم😐
بعضی از این روانشناس‌ و مشاوره‌ها میگن نفس عمیق بکش تمرکز کن به چیزای بد فکر نکن، خوابت میبره و میشه عادت
ولی همه ما می‌دونیم ، حتی اون روانشناس یا مشاوره هم می‌دونه که این حس بعد یه شب یا یه اتفاق خاص به وجود اومده و تا زمانی که ما مشکلمون رو با گذشته خودمون و اون موضوع و شوک حل نکنیم مدام تو این باتلاق گیر کردیم و داریم دست و پا میزنیم. و شب‌هامون صبح نمیشن
آدم‌ها شاید سخت با گذشته کنار بیان شایدم آسون
اما هر کدومش که باشه دیگه اون آدم قبلی نیستن
دیگه نه از حس ناب درونشون خبریه
نه اشتیاقی دارن
و نه چیزی براشون مهمه
بنظرم بجای این که قیافه حق به جانب به خودمون بگیریم و از شرایط بدی که برای همدیگه فراهم کردیم دفاع کنیم و بگیم چطور خوابت نمیبره. بهنره یه قدم برای بهتر شدن حال اون آدم برداریم و مدام بهش دامن نزنیم.
بازم میگم:
بعضی شب‌ها اومدن که صبح نشن، و یا شاید بعضی آدم‌ها میان که نزارن شب‌های آرومتون صبح بشه…
حالا هی برای هم نسخه روشنفکری نپیچیم. وقتی کسی تلاشی برای بهتر شدن نمی‌کنه هیچ کدوم این‌ها فایده‌ای نداره…
امشب از اون شب‌هایی که صبح نمیشه
اگرم بشه
دیگه من اون آدم شب قبل نیستم…
پ.ن: چرا صبح نمیشه…
بنظرم ردپای این شب کش دار تو همه لحظاتم تا ابد می مونه
آرزو محمدزاده – ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۹